به همین خاطر ، محمود افغان در سال 1136 ه ق برای سرکوب مخالفان خود دست به لشکرکشی در منطقه کهگیلویه زد که نهایتاً منحر به محاصره بهبهان شد. بهبهان در آن زمان شهر کوچکی در دامنه رشته کوه های زاگرس و دارای حصار و دیوا مستحکم با مردمانی مقاوم و صبور بود.
محمود برای تصرف بهبهان 36 روز این شهر را محاصره کرد و با ابزارها و شیوه های مختلف ، با زور و خدعه تلاش کرد وارد این شهر شود. اما ساکنان شهر سرسختانه در مقابل افغان ها مقاومت کردند ، البته هوای سرد زمستانی و بارش بی امان باران هم همچون امداد الهی به کمک مردمان بهبهان آمد و سرانجام افغان ها بعد از پنج یورش بی نتیجه و دادن تلفات زیاد دست از محاصره کشیدند و به اصفهان برگشتند البته این سرآغازی برای شکست افغان ها در چند سال بود بعد از شکست افغان ها کهگیلویه و بهبهان شاهد ظهور یک مدعی جدید سلطنت بنام صفی میرزا بود وقوع این حوادث یک دوره هرج و مرج ، نا امنی و نابسامانی اقتصادی را پیامد داشت در سال 1142 ه ق با لشکر کشی نادر برای سرکوب یاغیان بر حجم خرابی های این سرزمین افزوده شد ******* مختصری در خصوص نویسنده کتاب بدایع الاخبار میرزا عبدالنبی شیخ الاسلام بهبهانی ، مشهور به منشی بهبهانی ، صاحب کتاب بدایع الاخبار معروف به ( تاریخ افغانی ) است او در هنگام حمله ی محمود افغان در رب الثانی سال 1136 ه ق به بهبهان ، در این شهر ساکت بود و از نزدیک شاهد و ناظر رویدادهای این جنگ بوده است ، بخش زیادی از مطالب کتاب مذکور حاصل دیده ها و شنیده های او در جریان همین ماجراست. او نه تنها در نگارش نامه به محمود افغان نقش منشی و نویسندگی را بعهده داشته بلکه در یکی از صحنه های جنگ به کمک توپچی شهر آمده و او را راهنمایی میکند در زمان لشکر کشی نادر به کهگیلویه و بهبهان برای سرکوب محمدخان بلوچ در رمضان 1142 ه ق باز میرزا عبدالنبی حاظر و ناظر حوادث است محمد معین الاسلام بهبهانی از آزادی خواهان عصر مشروطه ، مینویسد : میرزا عبدالنبی شیخ الاسلان بهبهانی ریاست شرع و شیخوخیت ملی بهبهان در حمله افغان ها را بعهده داشته است ایشان ادیب ، نویسنده و آگاه از اوضاع و احوال زمانه بوده است *** میرزا انگیزه محمود افغان از حمله به اصفهان و سقوط صفویه را دو عامل میداند 1- روحیه خود محمود افغان ( سودای سری و مالیخولیای سروری مزید علّت و موجب ازدیاد فساد و دماغ و تهیج مواد جنون او شد ) 2- تحرکات اطرافیان ( مکرر داروی بیهوشی درباره اراده ی او میریختند و کوره باطنش را دمدمه ی فسون می افروختند) محمود در سال 1142 ه ق به طرف دارالامان کرمان حرکت و آنجا را تاراج میکند و بعد از سه چهار ماه بطرف اصفهان می آید ( طبل رکبان طغیان کوفته ) در هنگام ورود وی به گولان آباد ، سکنه ی اصفهان مطلع نشده و غافلگیر شدند ، در آن زمان اختلاف زیادی بین امرا و بزرگان دولت صفوی وجود داشته است ( از یک طرف هجوم دشمن و غلبه اعدا و از اینطرف ، اختلاف آرای امرا عالیجاه ، سردار را عقیده در سپه داری و تاملی در جنگ و بعضی امرا در جنگ بی درنگ آهنگ و برخی را هر دو شق درنگ بود ) میرزا اوضاع و احوال کشور را بحرانی و پر آشوب میداند و قحطی و کمبود مواد غذایی مردم اصفهان را توصیف میکند محمود پس از تصرف اصفهان حاکمانی را برای مناطق مختلف گسیل می دارد از آن جمله برای کهگیلویه و بهبهان اسحق خان زنگنه را میفرستد ( اسحق خان زنگنه را بیگلربیگی کهگیلویه و روانه نمودند ) در زمان اختلاف بین محمود و یکی از سرداران سپاه بنام امان الله خان ، وقتی امان الله خان برای یاغی گری بطرف کهگیلویه میرود پای محمود بطرف جنوب باز میشود و سپس منجر به محاطره بهبهان میشود حمله به بهبهان و مقاومت مردم محاطره بهبهان در روز چهارشنبه 16 ربیع الثانی سال 1136 ه ق صورت میپذیرد لشکر محمود از منطقه کوهستانی تنگ تکاب که بزرگترین و مهم ترین تنگه عرضی موجود در رشته شمالی بهبهان است وارد میشود و به قریه بکان ( روستای امام رضای فعلی ) رفته و آنجا را تصرف میکند ( سپاه خذلان نشان افغان از قریه بکان چون بلای ناگهان و پل دمان حرکت و از قریه مزبور تا بهبهان که دو فرسخ بود از قراولان و چرخچی و صفوف سپاه و صنوف حشرات و دواب چون سلسله مو ، موج موج بهم پیوسته بودند ) محمود سپاه خود را اطراف دیوار شهر آرایش میدهد ( آن شاه شطرنج دستگاه ، صفحه صحرا را چون عرصه ی شطرنج از سوار و پیاده در هم پیچید و خود در قلب تیپ ، رخ بر رخ فیل بند ، در خانه زین مانند فرزین مات گردید ) نقش اصلی را در شکست افغان ها مردم ایفا میکنند ( اهل حصار در برابر آن قوم غدّار ، پاس ثبات چون سد اسکندر استوار و علم کاویانی کاووش و کارزار را د نظر آن ضحاک شعار نمودار ساختند ) محمود در ابتدا محمد نشان وزیر اعظم را به همراه چند تن دیگر برای تهدید و تطمیع مردم شهر به مقابل دروازه شهر بهبهان میفرستد بین کلانتر بهبهان ( میرزا حبیب الله خان طباطبایی ) و کدخدایان شهر بر سر تسلیم یا پایداری اختلاف می افتد اما چون کلانتر حاظر به تسلیم نمیشود بنا را بر پایداری میگزارند شهر بهبهان به دوقسمت کلی تقسیم میشد ، قسمت شمالی قنوات و قسمت جنوبی که خانه های حکومتی بهبهان بود سپاه محمود به دو قسمت تقسیم میشود و د دو طرف شمال و جنوب حصار مذکور متمرکز میشوند اما چون از طریق دروازه ها نتوانستند وارد شوند سرانجام سعی کردند از قسمتی از حصار شهر که کوتاه تر بود نفوذ کنند ( از محاذی آن قدری منحرف و به یک برج فاصله از دروازه چون قدری از حصار و راه و رخنه داشت ) اما کاری از پیش نبرده و خواستند از طریق فشار بر یکی از دروازه ها ی شهر به نام « دروازه بند به » وارد شوند در این زمان میرزا عبدالنبی ( نویسنده) توپچی شهر را راهنمایی میکند و خود چنین مینویسد : ( به الهام ملهم غیبی بر سر توپخانه که متصل بود ، دویده و توپچی را دید که بر کار خود متحیر گردید ، ..... او را حرارت عتاب سرگرم انداختن توپ نموده ، خود نیز معاودت و توپ را بسوی آن جماعت غدار سوار ........ و به نحوی سرگرم آتش فشانی گردید ) که همین باعث مرگ یکی از فرماندهان سپاه محمود ( یا بقول نویسنده : سپهسالار) و منجر به فرار افاغنه شد و آنان از حصار شهر دور میشوند ( آنان را به اندازه یک پرتاب از حصار پرتاب کردند ) در این عقب نشینی مردم شهر بخشی از تجهیزات را غنیمت و به داخل حصار منتقل میکنند بعد از آنکه افغان ها نتوانستند از قسمت کوتاه حصار وارد شوند از طریقی دیگر خواستند وارد شوند ولی باز هم راهی از پیش نبردند و مردم شهر در پایان آن روز احساس پیروزی داشتند اما افغان ها دست بردار نبودند و همان شب با کمک جمعی از ارامنه که در میان داشتند تصمیم گرفتند در زیر دیوار حصار شهر در قسمت جنوبی نقب بزنند پس از سه روز متوالی باران شدیدی بارید این باران باعث فروریختن بخشی از حصار شهر شد ( معلوم شد باران محض لطف ملک منان ....... چه آن ملاعنه در صحرا اطراق و مانند قرا باتلاق تا سینه در باتلاق و چون خر در تا گوش در گل نفاق مانده ، بسیاری از دواب و آدم ایشان بر طرف و همخوابه ی عدم تلف شدند ) بعد از چند روز دوباره افغان ها راه وعده و وعید در پیش گرفتند و پیک آشتی فرستادند که البته جوابی دریافت نمیکنند . افغان ها از یکطرف به نامه نگاری پرداختند و از سوی دیگر در تدارک حمله بعدی بودند تا که سرانجام در روز چهارشنبه پنجم جمادی الاولی حمله میکنند ( باز چرخ مکمل طرح جنگ و جدل تازه برانگیخت ) در این حمله محمود با چهار ، پنج هزار شتر بصورت گله وار و خود نیز با لباس رسمی در وسط سپاه حمله میکند ( زنبورک و توپخانه و نقاره خانه و نردبان و تخته پل بار ، و تتمه بر استران سوار و به قطار افتادند ) شترسواران تا تیررس توپ ها جلو آمدند و پیکی ( شاطری) از طرف محمود رو به مردم شهر و حصار بانگ میزند « شما مطیعید یا عاصی ؟ » و مردم شهر پاسخ میدهند « ما را عصیان یا جنگی نیست اما اگر شاه را اراده ی جنگ باشد ، جنگ و ستیز » بعد از آن بین یکی از سران افغان ( بنام : کلبعلی بیگ نامی هزاره سواره ) و دو تن از کدخدایان بهبهان مذاکراتی شروع شد اما گویا این مذاکرات بیشتر جهت فریب و نیرنگ بوده است چرا که محمود منتظر کار نقب زنان ارمنی بوده است ، نقب تا نزدیکی حصار شهر میآید که موضوع لو میرود این شکست برای عقب نشینی محمود و افغان ها موثر بوده است ولی خسارات شدیدی به مردم بهبهان نیز وارد می آید بعد از این ماجرا بیگن خان ( بیژن خان) بیگلربیگی به بهبهان وارد میشود و از مردم بخاطر مقاومتشان تقدیر و تشکر میکند قطعا علاوه بر شرایط آب و هوایی که به نفع مردم بهبهان رقم میخورد و باعث تلفات و صدمات زیادی به لشکر محمود میشود ، روحیه ی سلحشوری مردم بهبهان نیز یکی از عوامل مهم شکست افغان ها بوده است محمود افغان با سی هزار نفر و تجهیزات کامل به بهبهان حمله نمود ولی تنها با سه هزار نفر و کمی تجهیزات به اصفهان برگشت و این شکست بزرگ زمینه ی اختلاف بین افغان ها ، شورش و شکست های دیگر را بوجود آورد محمود آنقدر کینه مردم بهبهان را به دل میگیرد که در سال 1137 ه ق مجددا فرمان حمله به بهبهان را صاد میکند و این بار توسط امام قلی خان شاملو ، والی لارستان اما چون از یکطرف امام قلی خان راه مماشات با اهالی را در پیش گرفت و از سوی دیگر خبر حمله عثمانی ها به ایران رسید ، محمود افغان از تسخیر بهبهان چشم پوشید در ادامه مقدمه ای قبل از لشکر کشی نادر به بهبهان پس از برگشت محمود افغان ، بعد از شکست های پی در پی ، شخصی بنام صفی میرزا خود را پسر شاه سلطان حسین معرفی و وارد کهگیلویه شده و سکه ضرب می نماید برخی وی را پسر واقعی سلطان حسین و برخی او را دروغین می دانند بعد از چند ماه بدلیل اقدامات بی رویه ی طرفداران صفی میرزا بین آنها و روسای طوایف کهگیلویه اختلاف می افتد ، شورشیان علیه وی دست به قیام زده و او از راه دهدشت به مقابله آنها میرود و بعد از شکست دستگیر و کشته میشود اوضاع اقتصادی بهبهان که به سبب جنگ با افغان ها تحت تاثیر قرار گرفته بود بعد از این ماجرا خراب تر شد پس از کشته شدن محمود افغان بدست اشرف و مقابله اشرف با طهماسب دوم و نادر در جنگ های دامغان و مورچه خورت اصفهان ، افغان ها شکست و به اصفهان بر می گردند و سپس نادر اصفهان را فتح می کند حمله نادر به اطراف بهبهان و کهگیلویه علت لشکر کشی نادر به بهبهان را متفاوت نقل کرده اند ، برخی سرکوب یاغیان و برخی سرکوب محمدخان بلوچ نوشته اند که نادر او را خواست و وی تمرد کرد و در بهبهان آغاز مخالفت نمود ( او حاکم بهبهان ، کهگیلویه و دزفول بوده است ) محمدخان بلوچ حکومت بهبهان و کهگیلویه را به شیخ آل کثیر واگزار ساخته بود اما کلانتر بهبهان میرزا قوامدالدین که جانشین پدرش میرزا حبیب الله خان بوده است با محمد بلوچ مبارزه و او را به شهر راه نمیدهد و به همین جهت مورد تشویق و تقدیر نادر قرار میگیرد نادر نه تنها کلانتری بهبهان بلکه حکومت کهگیلویه را نیز به میرزا قوام الدین واگذار نمود سپاه چهل هزار نفری نادر در اوائل ماه رمضان 1142 ه ق به منطقه بهبهان وارد شدند این لشکر در دشت وسیعی بین روستای خیرآباد ( رود زهره) در سمت شرق بهبهان تا روستای کردستان کنار رودخانه مارون در شمال بهبهان ( عرضاً سه فرسنگ و طولاً شش فرسنگ ) برای مدت ده روز ساکن شدند سپاهیان نادر تمامی مزارع گندم و مراتع را خوراک چارپایان خود میکنند ، دشت بهبهان که مرکز تولید غله بوده است بعد از رفتن سپاه نادر جز خرابی و نابودی حاصلی نداشته است ( تماماً به علوفه ی دواب سپاه ظفرمآب ، چنان صرف شد که گویا تخمش به زمین نیفتاده بود ) سپس سپاه نادر به رامهرمز میرود *** سخنانی از نادر شاه افشار : من بر تمام مردم ایران بخاطر پایان فتنه افغان حق دارم بجز بهبهان ، که آنها بر من حق دارند انگیزه من در قیام حلیه افغان ها ، با پیروزی مردم بهبهان بر محمود و اشرف افغان شروع شد من نادر شاه برای قدردانی از این مردم ، تمام کهگیلویه و بنادر جنوبی را به شهرستان بهبهان الحاق میکنم همچنین خنجری مرصّع به طلا و جواهر ، تقدیم به میرزا قوام الدین طباطبایی ، کلانتر بهبهان