" می سهیل و پروینن "
این ضرب المثل، به نوعی اشاره به باور قدما در مورد "ستاره ی سهیل" و بیت " سهیل که می زه در یمن / بند قبات سفت ببند " دارد. این مثل، که در قالب داستان بیان شده، شخصیت های داستان "سهیل و پروین" هستند که به صورت "سهیل و پرویز" هم گفته می شود. در باره ی شخصیت های داستان، عده ای معتقدند دو خواهر هستند و بعضی می گویند دو برار و تعدادی هم بر این باورند که داستان مربوط به یک خواهر و برادر است. در پایان داستان می توانیم ارتباط "سهیل، چاه و لرزش سهیل" را دریابیم. مضمون و محتوی "داستان" کنایه است از "دو نفری که نمی توانند(تحمل ندارند) همدیگر را ببینند و دشمن و رقیب سرسخت هستند." گویند: "این دو ستاره دو خواهر (برادر)بودند که هر یک هفت فرزند(دختر) داشتند. در روزگار آن ها قحط سالی پدید آمد و زندگی بر آن ها سخت شد. لدا، پروین به سهیل گفت بیا تا برای نجات از گرسنگی به نوبت هر یک از ما یکی از فرزندانمان را کشته وگوشتش را بخوریم. او هم پذیرفت. نخستین روز، سهیل یکی از فرزندان خود را کشت و او را دو نیمه کرد، نیمه ای لرای خود و نیمه ای هم برای خواهرش فرستاد. فردا که نوبت خواهر رسید او فرزند خود را نکشت بلکه نیمه فرزند سهیل را که استفاده نکرده بود برای او فرستاد. تا این که همه فرزندان سهیل کشته شدند. روزی او برای دیدن خواهرش رفت تا در مورد آینده صحبت کنند دید که همه ی فرزندان او در اطرافش هستند، از دیدن این این صحنه، ناگهان، رنگش زرد شده و شروع به لرزیدن کرد و خود را در چاه انداخت. " البته این داستانی است که عوام برای حرکت و جنبش ستاره ی سهیل در جای خود می کنند و حرکت او را تعبیر به لرزش ناشی از خشم می دانند. و به همین علت معتقدند که او حسود است و چشم زخم او به کودکان آسیب می رساند و برای جلوگیری از چشم زخم او، لباس کودکان را نیلی منقش می کنند. 🖍فرخنده نشاتی گروه تاریخ و ادبیات بیبهو